پنجره
وجودشان دوست دارند
ودر هوای مقدس انتظارنفس می کشند
پنجره را باز می کنم
وکوچه را به یاد تو پر از آواز می کنم
آن زمان که ماه برای برگ ها سرود روشنی می خواند
من تصویر زیبای تو را
در تابلوی آسمان می بینم
در سکوتم تو را می خوانم
وصمیمانه عشقم را ابراز میکنم
اما تو نیستی وبی خبری
از من واز نیمه شب های تنهایی
وقتی همراه با همه دل های شکسته
با خدایم راز ونیاز می کنم
ودر طلب تو ای رویای شیرین وناز
دست به سوی آسمان دراز می کنم
ورهاتر از آه
به سان سیمرغ خیال
در آبی بلند عشق پرواز میکنم
پرواز می کنم
پرواز می کنم